لـــُــهـــــوف

أللهُمَّ ارزُقنی شفاعَةَ الحُسَین یَوم الوُرود و ثَبِّت لی قَدَمَ صِدق عِندَکَ مَعَ الحُسَین و أصحابِ الحُسَین


یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا ... آمِنوا !

کلامی از دل مسافران کربلا که گفتند و نشنیدیم ...

اگر من در کربلا بودم ، با اسبی امام را همراهی می کردم ، به هنگام جنگ مردانه می پوشیدم و سوار بر اسبم به سوی میدان می شتافتم ، آنگاه چنین خطبه می خواندم :

 

«قالَتـِ الاَعرابُـ ءامَنّا قُل لَم تؤمِنوا وَلکـن قولوا اَسلَـمنا وَ لَمّا یَدخُلِ الیمانُـ فی قُلوبِکـُم وَ اِنـ تُطیعوا اللّهَ وَ رَسـولَهُ لا یَلِتکـُم مِنـ اَعمالِکُم شَیئًـا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیمٌ»

(حجرات،14)

 

« بادیه نشینان گفتند :‌ ما ایمان آورده ایم  ، بگو ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم . و هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است . و اگر خدا و رسولش را فرمان برید از پاداش اعمال شما چیزی نکاهد ، همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است ... »

 

ای کسانی که ایمان آورده اید ، ایمان بیاورید و شما را مومن نخوانند که ایمان نیاورده اید بلکه تنها مسلمان شده اید ...

هر آن کس که رسول خدا را  ، رسول خدا خواند و به یگانگی خدایمان گواهی داد ، مومن نیست  و هر آن کس که ساعت ها سر بر سجده ی کسی نهاد که ورا نشناخته و پیشانیش پینه بست از این سجود و سجود و سجود ... مرد خدا نباشد وان کس که نفاق کند و به دین و خدا دروغ بندد آدم نیست  !

کس را مومن خوانند که وقتی نام خدا به گوش شنید دلش به هیجان آید و آن گاه که نماز می گزارد خدای را دیده و او را حس کند و آن کس که آنچه خدا خواهد با دل بپذیرد و بلعکس !

در این ایام به هر سو که نگاه می کنی ، همه مردم اشهدی خوانده اند ، چه سود اگر به گمان خودشان علم دین را بهتر از ولی خدا (!) دانند ؟ مگر عشق  را علم‌ رقم می زند ؟ کدامین عشق داند که علم چیست ؟‌ محمد مصطفی (ص) ‌مگر می دانست که تمام علم دینش چیست آنگاه که مبعوث گشت ؟

شمایان جز پوسته ی دینتان هیچ نفهمیده اید ! به کدامین امر خدا بر ولی خدا و بر خون خدا شوریده اید ؟ شمایان دین بر ریا بنا کرده اید و ریا نشان هیچ جز بی ایمانی نیست !

آن کس که امر می کند بر ریختن خون خدا ، به خدا که جانشین خدا در زمین نباشد ! که لعنت خدا بر او باد !

ای کسانی که ایمان آورده اید به خداوند تبارک و تعالی !  به تورات و انجیل و زبور و صحف و فرقان سوگند که ذره ای ایمان نیاورده اید ور نه از بوی بی ایمانی خویش به تهوّع می افتادید ! ایمان بیاورید !حسین آمده است تا این را بگوید !

زمانی خواهد رسید که از ولی امر خداوند نکته ای یا پندی یا سخنی خواهند ، رسول الله فرموده است آن گاه باید بگوید : سخن تازه این است که لا اله الا الله !!!

امروز این شمایید که در بندید ! ما پیروان حسین امروز آزاد تر از هر روزیم ، به خدا که آزاده تر از ما تا ظهور قائم آل محمد و پس از آن هم پیدا نخواهد شد و به خدا قسم دگر باره در هیچ کدام از اوراق تاریخ در بند تر از شمایان یافت نخواهد شد !

حسین آن قدر آزاده است که در عباداتش هیچ یک از شمایان را لعن نمی کند بلکه برایتان دعا می کند و شما ورا نفرین !

وای آن روز بر شما ! وای رستاخیز بر شما !!! وای ...

 

 

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: پیوسته به خدا یا ایها الذین آمنوا ! دل عاشورایی من ...  

عباس امان نمی خواهد !

نامه ای از عبید الله پسر زیاد به عمر سعد رسید که به او امر کرده بود بجنبد و کار را به اتمام برساند . از این رو لشگریان یزید به سمت سپاه امام حرکت کردند . ام البنین ، همسر حضرت علی (‌ع )‌و مادر چهار پسر رشید او هر چهار فرزند را فدای حسین نمود و آنان را به کربلا فرستاد . از دیگر جانب از برادرش شمر لعین برای آن ها امان نامه خواست .عباس امان نمی خواهد

دشمن خواهان جنگ بود اما کدامین دست است که در مصاف با سپاهی که امیرش عباس بن علی است ، نترسد ؟ کدامین عدوست که جرئت کند از چند فرسخ نزدیکتر شود به حسین ، آن گه که عباس پشت او ایستاده ؟

شمر فریاد زد :‌ کجایند خواهر زاده های من ؟ عبد الله ، جعفر ، عثمان و عباس !

امام حسین ( ع ) به برادران فرمودند : هر چند انسان فاسق و لعینی است ، اما پاسخش گویید که او دایی شماست .

آن ها به شمر گفتند : تو را با ما چه کار است ؟

- ای خواهر زاده های من ! شما در امانید ؛ خونتان را با یاری حسین به هدر نداده و امیر المؤمنین یزید را فرمانبری کنید .

در این هنگام ، شیر ژیان ، عباس ، فریاد کشید :

دستانت بریده باد ! لعنت بر امان نامه ای که آورده ای ای عدو خدا ! تو به ما می گویی که برادر و سرور و سالارمان حسین پسر فاطمه ( س‌) ! را رها کنیم و به طاعت ملعونان و ابن ملعونان در آییم ؟

پس از این سخنان ، شمر خشمگین و وحشت زده به سپاهش باز گشت .

امام که اشتیاق دشمن را برای جنگ دید و از نصیحت آنان پشیمان گشت ، به عباس گفت : برادرم ، اگر می توانی امشب را از آنان مهلت بگیر و جنگ را به روز دیگر بینداز ، می شاید که امشب را به نماز و نیایش خدا بپردازیم ، خدا می داند که من چقدر نیایش خدا را دوست می دارم .

عباس نزد عمر رفت و از او شبی مهلت طلبید ، پس از چندی سکوت ، عمروبن حجاج زبیدی پسر سعد را گفت : اگر دیلمیان یا ترکان بودند هم می پذیرفتم ، چه رسد که اینان اهل بیت رسول خدایند !

پس از آن امیر سپاه دشمن در خواست امام را پذیرفت .

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) عباس ، امان نمی خواهد !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !

 

سکینه ( س ) در چهارمین روزی که در شام بودند خوابی دید ...

بانویی را دیدم که سوار بر هودج بود و دست بر سر نهاده ، گفتند او فاطمه است ؛ دختر محمد و مادر بزرگ توست . قسم خوردم که خود را به او برسانم و به او بگویم چه بر سر ما آورده اند . دوان دوان خود را به او رساندم و رو به رویش ایستادم ، آنگه شروع به گریه نمودم و گفتم : مادر جان ، خدا را سوگند که حق ما را ضایع کرده اند .

مادر جانم ! به خدا سوگند که حریم حرمتمان را شکستند .

مادر جانم ! خدا را سوگند که پدرم حسین را کشتند .

آن حضرت به من فرمودند : سکینه جانم ، کافیست ، دگر نگو که بند دلم پاره گشت !

جگرم را خون کردی !

این پیراهن پدرت حسین است ، کان را هرگز از خود دور نخواهم کرد تا با آن به لقای خداوند بروم ...

همچنین در کتاب امام حسین ( ع ) ذکر شده است :

بانو زهرا ( س ) سرزمین کرب و بلا را نفرین نمود و زان پس آن سرزمین امن نشد !  

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

جانم ، علی اکبر !

تمام یاران امام به سوی بهشت شتافتند . تنها اهل بیت حسین مانده بودند . علی بن حسین ( ع ) که زیبا ترین و خوش سیرت ترین مردم بود ، از جمع اهل بیت بیرون آمد و از پدر اذن نبرد خواست . امام پس از اجازه ی پیکار نگاهی به او انداخت و آن گاه چشم بر زیر افکند و گریست و فرمود : خدایا شاهد آن باش که اکنون جوانی به مصاف تزویر رفت شبیه ترین خاندان محمد از جهت خلقت و اخلاق وگفتار به او بود و ما هر گاه مشتاق دیدار رسولت می شدیم به او می نگریستیم .

علی اکبر به میانه ی میدان رفت و جنگی نمایان کرد و کثیری را نابود کرد . سپس به سوی پدر بازگشت و گفت : پدرم تشنگی هلاکم کرد ! فشار آهن مرا به سختی انداخته ، آ یا جرعه ای آب نیست که من بنوشم ؟‌

امام با شنیدن این سخن گریست و فرمود : فریاد ! پسرکم ، بجنگ و دشمنان خدا را بکش که به زودی زود جدت رسول خدا تو را چنان سیراب می کند که دیگر تشنه نمی شوی .

علی اکبر ( ع ) به میدان باز گشت و دلاورانه به مصافش ادامه داد تا این که نا غافل مُنقِذ بن مُره عبدی نا غافل تیری به او زد . در آن گاه علی اکبر فریاد زد : پدر جانم ! درود و سلامم بر تو باد ! جدم رسول خدا را می بینم که به تو سلام می رساند و می فرماید : برای آمدن نزد ما عجله کن !

سپس فریادی از دل بر آورد و به شهادت رسید .

امام حسین ( ع ) پس از شنیدن صدای فریاد وی بالای سرش رفت و کنارش نشست ، صورتش را بر صورت او نهاد و فرمود :

خداوند آن کس را که تو را کشت ، بکشد ! آنان چه جسارتی نسبت به خدا و هتک حرمت رسول خدا کردند ؛ بعد از تو خاک بر سر دنیا !

در این گاه زینب از خیمه برون شد و گفت : جانم ، پسر برادرم ، علی اکبر ! و پیکر وی را در آغوش گرفت و بر او گریست .

امام ( ع ) ایشان را باز گرداند .

گوارا باد بر او شهادت ! سید اکبر نخستین نفر از این خاندان پاک بود که به دیدار رسول خدا رفت و سیراب چشمه ی کوثر گشت . خدایا ...

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) جانم ، علی اکبر !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

در مسیر عشق

امام ( ع )‌ به دو فرسخی کوفه رسید ، حر با لشگری از هزار سواره در مقابلش ایستاد . امام فرمود :« با مایی یا علیه ما ؟ »

حر گفت : من علیه تو هستم ابا عبد الله !

حضرت فرمودند :‌« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا باللهِ الْعَلیُّ الْعِظیم »

پس از چندی مباحثه امام به حر فرمود : «‌اگر خواسته ی شما بر خلاف آن است که در نامه هایتان برایم نوشته اید یا سفرایتان به من گفته اند ، من نیز باز خواهم گشت به همان جایی که از آن آمده ام . »

در حالی که امام راه بازگشت در پیش گرفته بود ، حر و لشگریانش جلوی کاروان را گرفتند و حر خدمت امام عرض کرد :«‌ یا سبط النبی ! اذن بازگشت نداری ، از تو می خواهم به راهی بروی که ختمش نه مدینه باشد و نه کوفه ، از تو می خواهم بهانه ای به دستم بدهی که برای ابن زیاد بیاورم و او را بگویم که حسین خود راهش را کج کرد ! » ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه نمایید . )

 

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) در مسیر عشق ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

سرورم حسین ...

 

این شعر ، یادگار عزیز ترین دوست من است ، نمی دانم شاعر آن کیست ، اما شعر بسیار زیبایی است .

خواب دیدم خواب این که مرده ام

خواب دیدم ، خسته و پژمرده ام

روی من خروار ها از خاک بود

وای ! قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم دل گرفت

قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

بالش زیر سرم از سنگ بود

غرق وحشت ، سوت و کور و تنگ بود

خسته بودم هیچ کس یارم نبود

زان میان یک تن خریدارم نبود

هر که آمد پیش ، حرفی راند و رفت

سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

نه رفیقی نه شفیقی نه کسی

ترس بود و وحشت و دلواپسی

ناگهان از ره رسیدند دو ملک

تیره شد در پیش چشمانم ، فلک

یک ملک گفتا بگو نام تو چیست ؟

آن یکی فریاد زد رب تو کیست ؟

در میان عمر خود کن جست و جوی

کار های نیک و زشت خود بگوی

ما که مأموران حی داوریم

حال تو را سوی جهنم می بریم

دیگر آن جا عذر خواهی دیر بود

دست و پایم بسته در زنجیر بود

غرق اندوه و تألم دل فکار

می کشیدندم به خفت سوی نار

ناگهان الطاف حق آغاز شد

از جنان در های رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسمان

نور پیشانش ، فوق کهکشان

بر سرش دستار سبزی بسته بود

نور حق در چهره اش تابیده بود

در قدوم آن نگار مه جبین

پیش پای حضرت عشق آفرین

دو ملک سر را به زیر انداختند

بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه

آمده این جا حسین فاطمه

سوی من آمد مرا شرمنده کرد

مهربانانه به رویم خنده کرد

گفت آزادش کنید این بنده را

خانه آبادش کنید این بنده را

این که این جا این چنین تنها شده

کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است

گریه کرده بعد شیرش داده است

این که می بینید در شور است و شین

ذکر لالائیش بوده : یا حسین

اسم من راز و نیازش بوده است

خاک من ، مهر نمازش بوده است

این که در پیش شما گردیده بد

جسم و جانش بوی روضه می دهد

پرچم من را به دوشش می کشید

پا برهنه در عزایم می دوید

سینه چاک آل طه بوده است

چای ریز هیئت ما بوده است

بار ها لعن امیه کرده است

خویش را نذر رقیه کرده است

حرمت من را به عالم پاس داشت

ارتباطی تنگ با عباس داشت

نذر عباسم کفن کرده به تن

روز تاسوعا شده سقای من

تا که دنیا بوده از من دم زده

او غذای روضه ام را هم زده

گریه کرده چون برای اکبرم

با خود او را نزد زهرا می برم

هر چه باشد او برایم بنده است

او بسوزد ، صاحبش شرمنده است

در مرامم نیست او تنها شود

باعث خوش حالی اعدا شود

در قیامت عطر و بویش می دهم

پیش مردم ، آبرویش می دهم

باز بالاتر به روز سرنوشت

می شود همسایه ی من در بهشت

آری ، آری ، هر که پابست من است

نامه ی اعمال او دست من است ...

« مجهول »

 سرورم حسین

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: دل عاشورایی من ... ... سرورم حسین  



وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنقَلِبون ... این وعده ی خداست !
ایمیل

پروفایل مدیر وبلاگ

 

آخرین مبارز ؛ امّ المصائب
شیر زن زاده ی شیر زن ...
کربلا در کربلا می ماند اگر ...
گفت بانوی کربلا
پیوسته به خدا
نصرانی شهادتت مبارک ...
حُر ، حُر است !
دنیا وارون است ‌!
پسرم از تو راضی هستم ...
می خواهم اسیر شوم !
یا ایها الذین آمنوا !
سفیر عشق
در آغوش مرگ !
طوعه ، تنها یار حسین در کوفه است !
در رثای مسلم ...
دل عاشورایی من ...
خاطرات دیروز ، دل نوشته های امروز ...
دل کشیده !!!
شام غریبان از دل من
... سرورم حسین
آقا منو ببخش !
خاطرات آشورا ( عاشورا )
عباس ، امان نمی خواهد !
فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !
جانم ، علی اکبر !
در مسیر عشق ...
مداحی
زیر خنجر
انتقاد

 

یاس

  

 

 

 

دانشنامه عاشورا

 

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لُهوف و آدرس luhuf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. ( توجه داشته باشید در صورت عدم ارتباط موضوعی ، لینک حذف می شود . )





پایگاه جامع عاشورا
ابزار و قالب وبلاگ
مولا مهدی گل یاس
بوی پیراهن یوسف
موکب عاشقان حضرت رقیه مایان -تبریز
فاطمه پاره ی تن من است ،
نجوای امام سجاد
سید السّاجدین
یک نفس تا خدا
الهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر.آمین
عصر ظهور
گروه تواشیح شهید ابراهیم هادی
(](] علی اصغر علیه السلام(](]
*ظهور نزدیک است*
(](] یا صاحب مدد (](]
اضواء علي اللغة العربية
بسیثج دانشجویی شهید چمران
گل سرخ کربلا
عاشورا-عاشورا
وبلاگ محمد مهدی صفری
پاسخ سوالات درس هایی از قرآن
مدافعون
cyber-313
... م ح م د ...
مدح عشق
جوانان دارالولایه سیستان
محرم الحسین
دیوونه ی حسین
مناظره خلافت و احادیث اهل تسنّن
رجز-مویه
شبیر
سامی یوسف
سمت خدا
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
سایت امام علی
یا زهرا علیها السلام
عاشورا
عاشورا
نور پرتال
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
مرکز اطلاع رسانی غدیر
مرکز اسلامی هامبورگ
دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
مدرسه علمیه نرجس
اندیشه قم
ستاد پاسخگویی به مسایل مستحدثه دینی
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت ( ع )
تبیان
پایگاه مجلات تخصصی
عرفان
بانک اطلاعات مقالات اسلامی
نماز
سیب سبز
حجاب
شیعه وب
شیعه آپلود
شیعه مدیا
مداحی
بقیع
هیئت جواد الائمه علی السلام
صدای شیعه
رایحه
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
 

 

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین علوی طهرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله صافی گلپایگانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله فاضل لنکرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله وحید خراسانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سیستانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 137
بازدید ماه : 275
بازدید کل : 19070
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 55
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


لـُـهــوف

???? ?? ??

 


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin