زین العباد ( ع ) چنین روایت می کند :
آن که که سر پدرم را نزد یزید بردند ، هر شب ، سر را در مقابلش می نهاد و شراب می خورد و به بزم می نشست ،
تا این که روزی سفیر پادشاه روم که از اشراف و بزرگان رومیان بود ،
در مجلس شرابخواری یزید حاض شد و با دیدن سر مقدس به او گفت : ای شهنشاه عرب این سر کیست ؟
- تو را با این سر چه کار است که می پرسی ؟
- امرای من از هر چه که دیده ام می پرسند ، بگویید تا بدانم و آن ها را نیز در بزمتان شریک کنم .
- این سر حسین ابن علی ابن ابی طالب ( ع ) است .
- مادرش چه کسی است ؟
- فاطمه بنت محمد ، رسول خدا ( ص ) .
- اف بر شما و دینتان ! ...
( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید . )
ادامه مطلب |